- قبا کندن
- کپاه کندن جامه کندن آماده شدن کندن قبا، آماده شدن مهیا شدن
معنی قبا کندن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کپاه کردن چاک کردن جامه گریبان دریدن پیراهن (پیرهن) (را) قباکردن، چاک کردن پیراهن
سر باز زدن امتناع کردن سرباز زدن ابا داشتن ابا آوردن
فروازیدن جا دادن چیزی در قاب: قاب کردن عکس
محاصره کردن
انجام دادن امری فوت شده: این جان پاره پاره را خوش پاره پاره مست کن تا آنچه دو شش فوت شد آنرا کند این دم قضا، بجا آوردن عبادتی (مانند نماز روزه) که وقت آن گذشته باشد: پس چون باب رسد نماز قضا کند
پشت کردن بچیزی اعراض کردن از چیزی: بجاه و حشمت دنیا چرا قفا نکند کسی که همچو نظیری مسلمی دارد ک
نابود ساختن، ضایع کردن